رمان معشوقه جاسوس پارت آخر جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید #نفس بشقاب پر از سیب و پرتغالو روی پاش گذاشتم که معترضانه گفت: گفتم بیار خودم پوست میکنم نفس! رو مبل کنار ویلچرش نشستم. – هوس کردم واسه پدر شوهر گرامیم میوه پوست بکنم اشکالی داره؟ آروم خندید و سری به چپ و راست تکون …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس
پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس
رمان معشوقه جاسوس فصل دوم رمان معشوقه فراری استاد قسمتی از رمان شروع_فصل_دوم #معشوقهی_جاسوس #پارت۱ #عاشقانهایاز: #مطهره_حیدری #بیست_سال_بعد #آرامـــــ بازومو کشید که با حرص دستشو پس زدم. – عه! ول کن تو هم خب! از کی تا حالا ترسو شدی؟ با حرص به شیشهی ساعتش زد. – ساعت یک نصف شبه آرام! بیدار بشند بفهمند نیستیم بدبخت میشیما. ببخیال خندیدم …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۷
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید از مرتب بودن مانتوم اطمینان پیدا کردم و از دستشویی بیرون اومدم. – پیس آرام؟ چینی روی پیشونیم افتاد و نگاهی به اطراف انداختم. رایانو توی یه سالن دیگه دیدم که داره بهم اشاره میکنه. با ابروهای بالا رفته به سمتش رفتم. – چی… اشارشو روی بینیش گذاشت و خفه …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۶
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید #رادمان به صندوق عقب زدم. – بازش کن. لبخند روی لبای سرخش غلیظتر شد و سوئیچو توی قفل چرخوند. دست به سینه رونمو به ماشین تکیه دادم و منتظر عکس العملش خیره نگاهش کردم. نگاه کوتاهی بهم انداخت و یه دفعه در رو بالا زد که فکشم همراه باهاش پایین …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۵
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید #نفس آروم در اتاقو باز کردم که همراه با تقی که کرد بیاراده لبمو گزیدم. پاورچین پاورچین وارد اتاق شدم که طبق حدسم هنوزم خواب بود. از فکر شیطانیای توی سرم بود آروم خندیدم و کنارش نشستم. کیف لوازم آرایشمو روی میز گذاشتم و واسه مطمئن شدن گفتم: رایان؟ اما …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۴
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید ( پیشنهاد میکنم پارتهای امشبو با یه آهنگ عاشقانه بخونید ??) http://dl.neginmusic.com/2020/03/Ahmad%20Solo%20-%20Soltane%20Ghalbam%202%20%20(128).mp3 لینک دانلود کامل آهنگ سلطان قلبم۲ از احمد سولو : https://xip.li/2jxI7N یه لحظه هم نمیشد که نگاهم نچرخه. چون نمیدونستم کی سوپرایزشو نشون میده حسابی استرسم گرفته بود. شهربازی هم نگم که چقدر شلوغ بود. نگاهم به نفس …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۳
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید با شک نگاهی به کنارم انداختم و دستگیره رو ول کردم. به سمت اتاق پسرا رفتم و درشو آروم باز کنم اما با نبودشون حدسم به یقین تبدیل شد. نکنه رفتند… سرمو به چپ و راست تکون دادم. نه دیوونه، نه اون دخترا اهل چنین کاریند نه اون دو نفر …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۲
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید از بیکاری نشسته بودم و با یه خودکار نقاشی میکردم یا متن مینوشتم. مردها که تو این سرما روی حیاط داشتند والیبال بازی میکردند، زن عمو و آرامم بدمینتون؛ انگار تو بهار اومدند شمال! مامانمم داشت واسه تقویت مردا میوه پوست میکند، از هر کدومم که پوست میکند چندتاشو میخورد. …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۱
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید #نفس محکم و مصمم گفتم: من اینجا میمونم، هنوز حال رایان کاملا خوب نشده نباید سنگین بلند کنه. مامان به زن عمو اشاره کرد و عصبی گفت: مادر به این گندگی نمیبینی؟ زن عمو تموم مدت انگشتشو به لبش میکشید تا نخنده. – میبینم اما زن عمو حسابی خستهست، بیشتر …
توضیحات بیشتر »رمان معشوقه جاسوس پارت ۶۰
جهت مشاهده پارت اول تا اخر رمان معشوقه جاسوس وارد شوید #نفس تیکهای از سیبو با چنگال بهش دادم که خورد. ته ریششو با پشت انگشت لمس کردم. – رایانی؟ همونطور که میجوید گفت: جونم. – مامان و بابام دارند تشریف میارند اینجا. ابروهاش بالا پریدند. – چرا؟ نفس عمیقی کشیدم و یه کم روی صندلی جا به جا شدم. – …
توضیحات بیشتر »