جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید ° الین ° با احساسِ سر دردِ شدید چشمامو باز کردم. بلندی صدای آهنگی که توی گوشم میپیچید باعث شد صورتم مچاله بشه. بدنم جوری منقبض شده بود که نمیتونستم تکون بخورم . حس میکردم اگه ذرهای جا به جا بشم تمام استخونام فرو میریزه.. گردنم …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز
رمان هتل شیراز پارت ۱۶
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید انگشتامو توی شنهای جلوم فرو بردم و مشتم رو پر کردم و عصبی گفتم _ من واسه دانیال ماتم هم نمیگیرم چه برسه به اینکه بخوام بهش رو بدم . پوزخندش توی صداش موج میزد که گفت _ اولش فکر میکردم اون پسره دانیال، تو رو …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۱۵
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید وقتی مکثش طولانی شد خودم به حرف اومدم و بیقرار گفتم _ میشه زودتر بگی باید چیکار کنم؟! در اتاقم رو باز کردم و رفتم داخل تعللش بیشتر حرصمو در میاورد. بالأخره صدای ریلکس و مطمئنش رو شنیدم _ برو به پدرت بگو که با نامزدت …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۱۴
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید آهی کشیدم و گفتم _ نمیدونم بخدا… کاش اونم مثل تو از من متنفر بود اونوقت به راحتی خلاص میشدم. متفکر بهم نگاه کرد _ شایدم واقعا عاشقته که با دیدن این بداخلاقیهای تو بازم دست از سرت برنمیداره! پوزخندم روی لبم پررنگ شد _ نه …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۱۳
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید نمیدونستم راهی که انتخاب کردم درسته یا غلط. فقط اینو میدونستم که تهش هیچی رو از دست نمیدم چون یا از شر دانیال خلاص میشم یا نمیشم. به هر حال کیهانی هرجور که بود حس نمیکردم هدفش ضرر زدن به من باشه. حداقل این چند وقتی …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۱۲
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید قدمی ازش فاصله گرفتم و روی مبل نشستم. _ کاش این همنشین کاملتر روت تاثیر گذاشته بود اونوقت میدونستی که وقتی حرفی میزنم واسه خودته! اگه جلوی اون دختر اینجوری گفتم قصدم ضایع کردنت نبود خواستم فکر کنه تو رو سوزونده و دست از سرت برداره، …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۱۱
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید غذا رو آوردن ولی من اشتها نداشتم فقط به خاطر حسام کمی خوردم. بر خلاف من، اون انگار بیش از حد گرسنه بود که بی توجه به اطرفش مشغول خوردن غذاش شده بود. از جام بلند شدم حسام_ چه زود سیر شدی. صبر کن منم غذامو …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۱۰
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید زن جلو اومد و فرم رو تحویل داد کیهانی_ تشریف ببرین بیرون خانم سرمدی با محیط کار آشناتون میکنن. زن سری تکون داد و گفت _ ممنونم آقای کیهانی. و با نگاه عمیقی به من و کیهانی از اتاق بیرون رفت. ناخودآگاه چشمم روی فرم استخدامش …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۹
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید حلقهی دستمو کمی شلتر کردم ولی کامل رهاش نکردم _ دروغ نگو.. چرا افتادی دنبال من؟ کی تو رو فرستاده؟ به جای اینکه جوابمو بده خیره شده به صورتم. محکم تر تکونش دادم _ میگی یا خودم همینجا خلاصت کنم؟ سرفهای کرد با صدای خشدارش گفت …
توضیحات بیشتر »رمان هتل شیراز پارت ۸
جهت مشاهده پارت اول تا آخر رمان هتل شیراز به ترتیب از اینجا کلیک کنید با این حرفش انگار دنیا روی سرم آوار شد… مثل اینکه این دانیال قرار نیست دست از سر من برداره. دوباره سیگاری گذاشتم گوشهی لبم و آتیشش زدم خدا میدونست چندتا نخ سیگار کشیده بودم. نزدیکای هتل بودم که طبق معمول تهسیگارمو بیرون انداختم. محوش شدم …
توضیحات بیشتر »